پيام دوستان
+
کدام پرنده
با بوي تن تو پرواز مي کند
که باران را
اين گونه
عاشقانه مي نوشم؟
بيژن نجدي
*ترخون بانو*
ديروز 5:49 عصر
+
*عطري* مي شوي در کوهستاني ناپيدا…
کارم *مرمت* آثار باستاني است
کتيبه دلت را مرمت مي کنم
و الفباي ناخواناي روانت را
که به حروفي ناشناخته نوشته اند،
باز مي خوانم..
همابانو
ديروز 9:41 صبح
کارم کشيدن جاده است، ساختن راه. از روزمرّگي هايت به *ملکوت* راه مي کشم.
خياطم، برايت پيراهن مي دوزم، پيراهني که اگر آن را بپوشي، *عاشق *مي شوي، تنت در باد مي وزد و جانت در جنّت مي دود.
فوگرم تار و پود عشق را رفو مي کنم، پارگي هاي لباس بخت را کوک مي زنم. وصله مي کنم *دل* را به آسمان و پينه مي کنم سرِ زانوي خستگي ها را.
پرستارم روي جراحت جانت *مرهم* مي گذارم، مرهمي از کلمات درست مي کنم، ضمادي از *خرسندي و خوش وقتي*. و اگر بخواهي بريدگي هاي روحت را بخيه مي زنم، سوزني دارم بي درد و نخي نازک که جذب مي شود در سلول هاي ظريفِ تازه رُسته ات. زخمت جوش مي خورد.
آشپزخانه اي دارم، از *شور و شيرين زمانه*، شورباي زندگي بار مي گذارم روي اجاق دقايق. کمي چاشني اندوه در آن مي ريزم اما چنان اندازه ها را بلدم که هرگز کامت تلخ نخواهد شد. *حلواي معرفت *و *شيريني شعور *هم دارم و دمنوشي از آويشن که آن را دم مي کنم روي هر نفست، روي هر دم و بازدمت. بوي آويشن تازه مي گيري.
بودنت عطري مي شود که در کوهستاني ناپيدا مي وزد…(عرفان نظرآهاري)
+
برتولت برشت در کتاب زندگي گاليله ميگه* " کساني که نانشان آمادست نميخواهند بدانند که نان چگونه پخت ميشود آنها ترجيح ميدهند شکرگزار خداوند باشند تا نانوا" *
شبگرد تنهايي
103/9/10
به نظرم برتولت کاملا درست ميگه ما نون رو ميخوريم و کاري نداريم که چطوري درست ميشه فقط خدا رو شاکريم و هميشه هم نون داريم! بنابراين اگه ما زندگي خودمون رو با اين فرمول تو جدول تناسب بذاريم ميشه خدا رو به خاطر چيزايي که دوست داريم داشته باشيم اما نداريم هم شکر کنيم! طوري که انگار اونا رو تو مشتمون داريم تا خداي بزرگ واسمون فراهمشون کنه.
هايدي
103/9/8
{a h=ravandi} راوندي {/a} منم هميشه دستاي خدا رو روي شونه هاي زندگيم حس کردم و هميشه بي نهايت سپاسگزارم @};- ممنونم جناب راوندي
در اينجا لازم ميدانم حديثي را نقل کنم ، البته که پيامبر به دليل اينکه دنياي ديگر برايشان يقين شده بود سخت به آب و آتش ميزدند که مردم را به راه راست بياورند و اين يک امر طبيعيست به همين واسطه پروردگار به ايشان فرمودند نميخواد اينقدر بخاطر بنده هاي من خودت را به هلاکت بياندازيد من خودم هم با آنان اتمام حجت ميکنم @};-
+
* مهم نيست*
که آدم ها چگونه اند
مهم نيست
جواب سلامت را ميدهند يا نه
تو سلام کن
سر به سر دلشان بگذار
شيطنت کن و بخند
*مهم اين است*
که تو خوب باشي
روزي دلشان
براي خوبي هايت تنگ ميشود...
*قاصدك*
103/9/5
*قاصدك*
103/9/5
دنياي بچگي چون دنياي بدون آلام و آلايش و تلاطم هست... دلگويه ات در حينِ دل انگيزي ، دردي ظريف داشت..
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} سلام بانو . ممنون از اظهار نظرتون. به قول دافنه دوموريه کاش ميشد خاطرات شيرين رو مثل عطر تو يه شيشه جا بديم و هر موقع دلمون خواست يه بار ديگه عطر اون لحظه ها رو بو کنيم ...
{a h=ghasedak2007}قاصدك{/a} نفرماييد ، از مطالبي که اينجا بارگزاري ميکنيد پيداست که گم شدن در کار شما نيست فقط شايد قدري خسته شديد که اونهم بزودي زود برطرف ميشه . اما عقيده خودم اينه که در هر حالي بايد روحيه خودمون رو حفط کنيم و با نرمش و ورزش تني سالم داشته باشيم ...
در انتظار آفتاب
103/8/23
+
بسم رب المعصومه
*ذره ذره آب شد قند زيارت شما در دلم*
طبق وعده ي داده شده (جمکران-قم)نايب الزياره ي همه ي بزرگواران پارسي بلاگي
مخصوصا خانم هايي که در طرح قرائت سوره ي نور شرکت داشتن*(پاکي، نورالزهرا، گل نرگس، شيدايي، مجاور آقا، سنا، تشنه، حرف دل، دلآرام، ربيع القلوب، قافيه باران)* بودم.
پي نوشت:
عکس اول ديشب جمکرانِ برفي :)
عکس دوم:قم پل آهنچي
اون خط خطي سفيدها هم برفه:)
اظهر
همابانو
103/8/17
+
من نميفهمم کوهنوردي اونم تو هواي سرد چه لذتي داره
*ترخون بانو*
103/8/15
+
سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
همابانو
103/8/14
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
+
هيچيم و هيچکس نخرد هيچ را به هيچ...
اي روزگار ، درگذر از چون و چند ما...
.
.
.
طالب آملي
هايدي
103/8/13
روزگار با قيمت گذاري ارزش فردي را تعيين نمي کند هيچ بودن دليل پوچ شدن نيست آدم بايد از من خالي شود در منيت يار عيان و پيدا شود تا از من خود خالي نشوي چگونه با من او مبتلاي يافتن خويش شوي مردم نامي شدم و بار ديگر مي ميرم و آنجاست که هر چه خواهد او
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} درود بر کاربر قديمي سبحان . شما را کسي فراموش نميکند چون با يک کلمه دل خوش موجبات دلسردي کاربران را فراهم کرديد و هيچ ايده تازه اي هم از خود بروز نداديد تا بفهميم چگونه ميشود الکي خوش نبود . خود من يکي از همانهايي هستم که مطرح کرديد دارد دست و پا مي زند اما هيچوقت دليل آنرا متوجه نخواهيد شد . حالا هم که لب به سخن گشوديد
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} بسيار دير شده و خودتان ميبينيد که مثل سابق نيست اما خود من احتياج به حضور هيچکسي ندارم و اگر هم پستي در اين باب گذاشته ام فقط بخاطر همان چند نفري بود که حضور دارند . بنظرم دست از آن وبلاگ و کاربري قبلي بردار و با همين که آمدي بيا ببين اينجا چه امکاناتي دارد که از آن بي خبري :)